محل تبلیغات شما

تمام مراحل را  پا به پایش گذراندم  با صمیم  قلب   آنقدری که  با نا مساعد بودن حالم هم همراهش میکردم و ساعت ها  در گرمای سوزان منتظربودم .

اعتقاد داشتم  که میتواند و حتمن  موفق میشود !

کسب حد نصاب نمره قبولی  و دارابودن مدارک تحصیلی  خوب با نمره بالا .

این اطمینان را  در پایان مصاحبه اش در عمق چشمانش و ذوق کلامش  یافته بودم و اما  بعد از چشم انتظاری  مدتها.

راهیش کردم که برود سرکار و جواب را براش میخوانم پشت تلفن .

هر دویمان تپش قلبهایمان بالا رفت هم من هم  موجود معصوم درونم زمانی که اطلاعیه امدن نتایج را دیدم  و با دستانی لرزان  به سمت کامپیوتر رفتم و با خلوصی  زیاد بسم الله را زمزمه کردم  قبلش هم صدقه دادم .پیش خودم و خدا نذر کرده بودم که اگر بشود با وجود شرایط سخت اقتصادی که داریم ااز  مقداری پول به کسی که محتاج است بدهم .14 رو سوره واقعه را ختم کردم و همه جا به هر که ذهنم میرسید متوسل شدم.

دکمه اینتر را میزنم و  صفحه رو به رویم باز میشود  و در پایین میخوانم که نوشته پذیرفته نشده اید .

بدنم یخ میزند و شروع میکنم زجه بزنم دلم به حال چشمانش میسوزد و آه سر میدهم  دلم به حال خودم و خودش  درد میگیرد که فکر کردیم شاید بعد از این همه سختی  زندگی روی خوشش را به ما هم نشان دهد . 

پایین صفحه نوشته :متقاضی گرامی سهمیه آزاد به منزله استفاده نکردن از سهمیه ایثارگری میباشد  .و همسر  بی پناه من که نه هیچ سهمیه ای داشت و نه بومی منطقه ای بود که ان را انتخاب کرده بود .

و اما تا آخر شب علارقم  ضعف بدنی و روحی و فکری که داشتم تمام سعیم را کردم که خود را نا امید نشان ندهم  .

لعنت به تمام بی عدالتی های کشورم ایران  .



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها